
نوستالژی چیست؟
نوستالژی(به فرانسوی: Nostalgie)، خاطرهانگیز، یا یادمانه، یک احساس غمانگیز همراه با شادی به اشیا، اشخاص و موقعیتهای گذشتهاست. آرزومندی عاطفی و احساس گرمی نسبت به موقعیتی در گذشته که از جنبههای اصلی آن دلتنگی شدید برای زادگاه است. (نُ لُ) (اِمص) دلتنگی به سبب دوری از وطن یا دلتنگی حاصل از یادآوری گذشتههای درخشان یا تلخ و شیرین. برخلاف قدیم که دریغ خوردن برای گذشته نوعی بیماری تلقی میشد، ظاهراً امروز اغلب معتقدند این احساس نتایج بسیار مثبتی برای فرد به همراه دارد، هیجان و همزمان وقار را افزایش میدهد، عزت نفس و ارتباطات اجتماعی را رشد میدهد، با ایجاد ارتباط بین گذشته و حال به زندگی معنی میبخشد و با احساس مرگ مقابله میکند. هر انگیزشی از طریق حواس چندگانه میتواند ما را به جایی برگرداند که خاطرهای از آن داریم، ولی پس از بروز این اتفاق تصور این که لزوماً گذشته بهتر از حال بودهاست و امروز اوضاع به خوبی قدیم نیست نوعی انحراف و کژکاری در مرکز پردازش عواطف در مغز است.
واژهشناسی
واژهٔ نوستالژی از دو واژهٔ یونانی ساخته شدهاست: nostos که به معنی «بازگشت [به خانه]» است و algia که معنی «رنج/درد کشیدن» میدهد.
نوستالژی و ادبیات
در مواردی این احساس با بروز یک ادراک حسی در فرد متولد میشود و دنیایی از خاطرات گذشته را به ذهن وی میتاباند. چنانکه مارسل پروست در رمان در جستجوی زمان از دست رفته با چشیدن یک مزه به دنیای از خاطرهها پرتاب میشود:
ناگهان خاطره سر رسید. آن مزه از آن کلوچهای بود که صبح یکشنبه در کومبره هنگامی که به اتاق عمه لئونی میرفتم تا به او صبح بخیر بگویم در چای میخیسانید و به من میداد. تا آن را نچشیده بودم از دیدنش هیچ یادی در من زنده نشده بود. هنگامی که از گذشتهٔ کهنی هیچ چیز به جا نمیماند، پس از مرگ آدمها، تنها بو و مزه باقی میمانند که کمتر مادهاند، و پایداری و وفایشان بیشتر است و بنای عظیم خاطره را حمل میکنند. همین که مزهٔ کلوچه در چای را که عمهام به من میداد باز شناختم، یکباره خانهٔ کهنهٔ خاکستری کنار کوچه هم که اتاق عمه در آن بود و همراه با خانهٔ خاکستری، خود شهر و خیابانهایی که برای خرید میرفتم و راههایی که اگر هوا خوب بود در آنها میگشتم، مردمان شهر و خانههای کوچکشان و تمامی کومبره و کلیسا و پیرامونش همه برای من شکل و بُعد گرفتند و شهر و باغها از فنجان چایم سر برآوردند.
در عین حال میتوان شواهد نوستالژی برانگیخته شده از منظرهها، طعمها و بوهای یادآورکننده کودکی را به کرات در رمانها و اتوبیوگرافیها نویسندگان داخلی و خارجی دید و جستجو کرد. یک نویسنده آمریکایی به نام فیشر سرآمد دیگر نویسندگان در نوشتن کتابهایی در مورد نوستالژی ناشی طعم است. لرد بایرون: «اوقات خوش گذشته؛ همه اوقاتی که قدیمی شوند، خوب هستند.» آلبر کامو: «کسانی که برای اوقات خوش گذشته، مویه میکنند، به چیزهایی که دوست دارند دست یابند، اشاره میکند که نمیتوانند احساس بدبختی شان را نه تسکین دهند و نه خاموش کنند.»
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد